- دانش و آگاهی
داشتن دانش و آگاهی نخستین رمز پیروزی یک طرح است.اما دانش نسبت به چه؟
1-1-نخستین این آگاهی ها، همانا داشتن آگاهی و دانش کافی نسبت به موضوع طرح است.به عنوان مثال، یک آتشکده یا یک مسجد یا یک بیمارستان، اصول و پرنسیب های ویژه خود را دارد.فضاهای هر مسجد با توجه به نوع رفتاری که درآنها صورت می گیرد وفضاهای هر بیمارستان با توجه به کاربری ویژه دارای روابط ویژه ای هستند. وجود بغضی از فضاها، لازم و خدشه ناپذیر هستند. هیچ مسجدی بدون شبستان، مسجد نمی شود.در حالیکه مسجد می تواند منار یا گنبد نداشته باشد.در بیمارستان هم به عنوان مثال، وجود اتاق ریکاوری در کنار اتاق عمل، امری ضروری و بایسته است.از این رو شناسایی این فضاها و گونه های معماری در آغاز هر طرحی امری بایسته است. از همین روست که در هنگام انجام فاز صفر( فاز مطالعات) ، فصلی به مطالعات گونه شناسی و شناسایی اصول و مقررات و فضاهای لازم برای هر گونه، اختصاص داده می شود.لازم به یادآوری است که هراندازه دانش ما نسبت به موضوع افزایش یابد، نتیجه کار نهایی ما پخته تر شده و از ارزشی افزون تر برخوردار خواهد بود.


 

-2- برای پربار شدن دانش ما نسبت به موضوع، بهتر است که چند نمونه کارهای موفق انجام شده چه در سطح ایران و جهان، مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.شوربختانه هرازگاهی بعضی از دانشجویان ما، این مسئله را سرسری گرفته و چندان توجهی به آن نمی کنند.در حالیکه این بخش افزون بر اینکه دانش ما را نسبت به موضوع پروژه افزایش می دهد، توانایی ذهنی ما را در خلاقیت معماری ما فوق العاده افزایش می دهد.بدین ترتیب ما با تکنیکهای معماران بزرگ و استراتژیهای آنها آشنا می شویم.این مثال مانند این می ماند که یک فوتبالیست برای افزایش تکنیک و خلاقیتهای فردی خویش بازی و تکنیک چند بازیکن بزرگ را دیده و تلاش کند با تمرین و کوشش فراوان ، آن تکنیکها را در کارهای خویش به کار برد.مثلاً با مطالعه چگونگی ضربه های آزاد دیوید بکهام، همان تکنیک را در ضربه های آزاد خویش به کار ببرد.
3- سومین دانش، همانا دانش چگونگی خلق فضای معماری است.این امری است که باید از نخستین روزهای ورود دانشجو به دانشگاه با او کار شده و او را برای همین موضوع پرورش داد.دروسی همچون مقدمات طراحی و تمرینهای معماری برای همین موضوع پیش بینی شده است. نوآموز معماری باید بداند که فضای معماری چیست و تفاوت یک فضای معمارانه با یک فضای غیر معمارانه را توضیح دهد.دانشجو باید بتواند تفاوت یک ساختمان بدون کمترین هنر معماری به کار رفته با یک بنای واجد ارزشهای معماری را تشخیص دهد و تفاوت آنها را به صورت کمی و نه سلیقه ای بیان کند.این امر نیز نیازمند استادی با دانش و تجربه است. در همین مسئله نیز در سالهای اخیر کتابهای خوبی به بازار کتاب ایران وارد شده است. اما کهنترین و یکی از بهترین آنان، کتابی است به نام" فرم، فضا، نظم" نوشته فرانسیس چینگ با ترجمه خانم مهندس زهرا قره گوزلو.این کتاب به باور من الفبای معماری است. هرچند ترجمه این کتاب به باور من اندکی گنگ است و نیاز به ترجمه دوباره و روانتر این کتاب داریم، اما مطالعه این کتاب همراه با یک استاد با دانش و توانمند ،می تواند سطح درک و دانش ما را در عوامل آفرینش فضای معماری به گونه ای فوق العاده یاری نماید.
4- چهارمین دانش، دانش هندسه است. هندسه دانشی است کهن و به غایت ورجاوند( مقدس). بدبختانه در دانشکده های معماری ما، در نهایت شگفتی به این موضوع کوچکترین توجهی نشده و تنها دو درس به صورت سطحی به هندسه ترسیمی و هندسه کاربردی پرداخته می شود. در حالیکه هندسه مادر معماری است و بسیاری از مهندسان معمار ما( مهندس، یعنی کسی که هندسه می داند و بیشتر ناظر به معماران است تا کسانی که دانش فنی دارند و در زبان انگلیسی زیر نام اینجینیر از آنها نام برده می شود) کمترین آشنایی با این دانش ارزشمند و کهن بشریت ندارند. در نوشته ای به گونه ای مشروح به مسئله هندسه در معماری و لزوم نگاهی دوباره به آن خواهم پرداخت.